نقل است که روزی طلافروشی مشاهده میکند که یک نفر نقابدار چند روز مراقب رفت آمدهای او به مغازه می باشد
کمی با خود فکر کرد و گفت بگذار ببینم منظورش چیست، بعد از چند روز نقابدار وارد مغازه میشود و درب را میبندد
مغازه دار میگوید بگذار ببینم منظورش چیست
نقابدار اسلحه میکشد و داد میزند که بی حرکت و دست ها بالاطلافروش باز هم میگوید بگذار ببینم منظورش چیست
نقابدار با تبری شیشه ویترین رو میشکند و همچنان عربده میکشد طلافروش باز هم میگو بگذار ببینم منظورش چیست
نقابدار یک گونی بزرگ به طلافروش میدهد و میگوید تمام طلاها را داخل گونی بریز طلافروش در حالیکه طلاها را داخل گونی میریخت میگفت بگذار ببینم منظورش چیست
پس از اینکه نقابدار تمام پول و طلاهای مرد طلافروش را برداشت رفت، طلافروش به خودش گفت الان بابا هر چه دلش خواست گفت و هر کاری خواست کرد و همه چیز را هم برد
ولی هر چه فکر میکنم باز هم نفهمیدم که منظورش چه بود !!
مدیونید اگه فکر کنید که مطلب کنایه به بعضیا بود
هیچ مسأله ای ناقض روح برجام نیست !!
.
به کانالمهرورزان2 بپیوندید !
ما ادعا نداریم که بهترینیم اما مدعی متفاوت ترین کانال خبری تحلیلی هستیم .
عضویت در کانالمهرورزان2
http://telegram.me/joinchat/B2ZCsz3AUNCPCA9gvZn4Uw